کودکانه

داستان صوتی عمو غرغرو + متن قصه

بیشتر بخوانید: مجموعه داستان های متنی کوتاه برای کودکان

 سلام عزیزان دلم شبتون بخیر باشه عزیز دلم امشب می‌خوام این کتاب براتون بخونم به اسم غرغروب میشه خنده رو به نام خدا یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود مردی بود غرغر هم غرغرو وقتی میرفت به بقالی شروع میکرد به بقالی جنس خوب و ارزون می‌خوام وقتی که بود توی خونه هی میگرفت بهونه چرا نشستید چرا الاغ میکنه غذا جانانه. لبخند بزن جانم مرد شیرین زبانم یه روز عمو خونه نبود یه شهر دیگه رفته بود گفتن چه کنیم چاره کنیم این مرد بیچاره کنیم کوتاه شده گره خورده تابلو زده به بنده روی تابلو نوشته هی میگفتن صدا میشویم همه حالا پنهان از دید عموم بزک پرید تو. به بچه های خود گفت ای بچه های نازنین همه زیرزمین قایم بشیم در اونجا گذشت عمو به خانه برگشت نشست کنار باغچه نه زن دید و نه بچه حیات نبود هیچ تمیز مگس همه میز و ویس اجاق سرد و خاموش بود دیگ خالی از جوش بود گرسنه بود و خسته گرفته نشسته رفت به بزی ناز نازی آب شیر نبوس بود نه بوس خاله نه سگ بود نه گوساله جفتش. به یاد آورد گذشته خونه چقدر تمیز بود غذا چقدر لذیذ بود بزغاله به اون شیر میداد گوساله سرشیر میداد داد زد پسرم آی دخترم آی همسرم تاج سرم آی بزکم با نمکم تنگ شده این دلکم برای اون الاغکم اگه بیای پیشم دیگه خوش اخلاق میشم اشتباه کردم بنده شما هستید بخشنده اون گاو اون گوساله زن و بچه های نازنین اومدن نزد عموم گفت با خنده گوش کنید من مهربون یک عموی خوش زبون. خوشحال شدن خندیدن خدا نگهدارتون قصه رسید به پایان خب بچه‌های گلم اینم از قصه امشبمون امیدوارم که شما بچه های گل خوش اخلاق من که هیچ وقت غرغر نمیکنید همیشه شاد و خوشحال و سالم و سرحال باشین دوستون دارم عزیزای دلم شبتون بخیر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو + 14 =